عشق رمانتیک
چرا عشق رمانتیک بندرت کار میکند
عشق رمانتیک: چرا عشق رمانتیک بندرت کار میکند. عاشقانه یک احساس خوب است - اما برای یک عمر کافی نیست.
عاشقانه یک احساس خوب است - اما برای یک عمر کافی نیست.
تقریباً همه در آرزوی عشق بزرگ هستند و امیدوارند که روزی شریک زندگی خود را پیدا کنند. دکتر اینگلور اببرفلد ، دانشمند فرهنگی دانشگاه برمن ، در کتاب جدید خود "درباره غیرممکن بودن عشق" مینویسد. در آن ، او چند پایان نامه برجسته را تنظیم کرد - از جمله چیزهای دیگر ، که میل جنسی برای انتخاب شریک زندگی از ایدههای عاشقانه تعیین کننده تر است. او در مصاحبهای توضیح میدهد که چرا با وجود همه چیز هنوز به چیزی مانند عشق اعتقاد دارد.
اطلاعات بیشتر در مورد جستجوی شریک
دام برای مجردها: 7 گناه هنگام جستجوی شریک زندگی
برداشت اول به حساب میآید: باید از این گناهان دوستی دوری کنید
جستجوی شریک زندگی: سیگنالهایی برای عشق بزرگ است
نکاتی برای رابطه جنسی بهتر
دکتر اببرفلد ، چرا عشق خیلی غیرممکن است؟
زیرا هیچ عشقی وجود ندارد همانطور که دوست داریم تصور کنیم. عاشق شدن ، بله ، حتی قابل اثبات است ، پیوند با شخصی که برای ما مهم است. اما عشق به اصطلاح بزرگ ، شریک زندگی برای زندگی ، وجود ندارد. در کتاب خودم آنچه را که در پشت دو نفر وجود یکدیگر را پیدا میکنند ، تحلیل و بررسی کردم و گفتم که آنها یکدیگر را دوست دارند.
آنها میگویند زن و مرد نسبت به چیزی که میخواهیم واقعیت داشته باشند ، بیشتر توسط آرایش ژنتیکی تعیین میشوند.
به طرز عجیبی ، اکثر مردم وقتی گفته میشود زن و مرد نسبت به عشق متفاوت هستند ، با آن مشکلاتی دارند. این اختلافات بسیار مهم هستند زیرا در غیر این صورت هیچ عاشقانه تبلیغاتی وجود نخواهد داشت و عاشق نمیشوید. ما باید این اختلافات را بشناسیم و ترجیح دهیم به این مسئله دقت کنیم که چرا این وضعها چنین است. زندگی عاشقانه ما 99 درصد توسط ژنها تعیین میشود. ما میتوانیم این سیستمها را خیلی خوب دستکاری کنیم و خود را متقاعد کنیم که از نظر فرهنگی شکل گرفته است. و این یک چیز خوب است زیرا مقابله با آن را برای ما آسان تر میکند. با آئین دادن به آن ، زندگی عاشقانه خود را تنظیم میکنیم و فکر میکنیم که تأثیرگذاری بر آن دارد.
آیا شما میگویید که در نهایت همه ما فقط رانده میشویم؟
من آن را به طرز چشمگیری قرار نمیدهم. بیایید اینگونه بیان کنیم: انسان موجودی است که میخواهد تولید مثل کند. و البته من هیچ وقت از سیستمهایم مستقل نیستم. بنابراین بسیاری از درایوها در واقع کنترل میشوند. اما تأثیرات فرهنگی نیز نقش اصلی را ایفا میکنند: به عنوان مثال ، در اروپا برای مردان و زنان طبیعی است که یکدیگر را پیدا کنند. در آسیا برای تعیین شریک زندگی ممکن است با یک اخترشناس مشورت شود. و ناگهان احساسات در اینجا نیز رشد میکنند. با این وجود ، مهمترین چیز آن چیزی است که طبیعت در گهواره به ما داده است. چیزی در همه ما وجود دارد که همه چیز را از کنترل خارج میکند. سپس در مناطق مرزی که دوست داریم به خودمان دروغ بگوییم ، در انفجار خود حرکت میکنیم ، همه چیز را تحت کنترل داریم.
و رابطه جنسی برای عشق چقدر مهم است؟
توضیحات بهتری از عشق نسبت به رابطه جنسی وجود ندارد. اینگونه است که کتاب من شروع میشود. آنچه اساساً جنسی میگیریم پایه و اساس ما است. همه چیز ناشی از این است. این کار با عشق به مادر شروع میشود ، هنگامیکه کودک آموخته میشود که همدلی شود. این یک تصویر صاف از رابطه جنسی نیست ، بلکه یک روند پیچیده است. ما از یک روند جنسی سرچشمه گرفته ایم و این کل زندگی ما را همراهی میکند.
چرا ما اینقدر عاشق عشق عاشقانه هستیم؟
این البته ما را الهام میبخشد. عشق و ایثار بسیار ما را لمس میکند ، زیرا همیشه از خود میپرسیم که آیا ما نیز میتوانیم. بیایید رومئو و ژولیت را در نظر بگیریم: در داستان تعجب میکنیم که آیا میتوانستیم خودمان را بکشیم. و اینجاست که این ایدههای بزرگ عشق ، که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارند ، بوجود میآید. اما این قابل درک نیست ، زیرا بدون تخیل ، مردم قادر به پرواز به ماه نخواهند بود. هیچ کس نمیداند وقتی دو نفر عاشق میشوند واقعاً چه میکنند. اما مطمئناً آنها آینده را به وضوح تصویر میکنند. شما فکر نمیکنید که عشق میتواند شکست و یا اینکه فرد عزیز دارای پاهای عرق یا عادت است که در برخی از نقاط ما را آزار میدهد.
آیا شما در واقع هنوز هم به عشق خود اعتقاد دارید؟
من به هیچ وجه سرخورده نیستم. وقتی میدانم چه چیزی ممکن است ، با آرامش بیشتری چیزها را میبینم. و اگر به واقعیت پایبند باشید و با این واقعیت کنار بیایید که خوشبختی نمیتواند دائمیو کامل باشد ، در دراز مدت شادتر خواهید شد. ما دوست داریم که از توهم فریب خورده باشیم. اما اگر واقع بین باشیم ، چنین استانداردهای بالایی نداریم که در نهایت در راه خوشبختی خود بایستیم. البته توهمات نیز مهم هستند ، زیرا در غیر این صورت هیچ کس دیگر عاشق عشق نمیشود. اما فقط اگر واقعیت را شامل شود ، عشق ماندگار خواهد شد.
روابط بین فردی
جامعه روانشناسی
یک رابطه بین فردی یک ارتباط یا آشنایی قوی ، عمیق یا نزدیک بین دو یا چند نفر است که مدت زمان آن از کوتاه تا پایدار است. این ارتباط میتواند مبتنی بر استدلال ، عشق ، همبستگی ، تعامل منظم در تجارت یا نوعی تعامل اجتماعی باشد. روابط بین فردی در زمینه تأثیرات اجتماعی ، فرهنگی و سایر تأثیرات پدید میآید. زمینه میتواند متفاوت از روابط خانوادگی یا خانوادگی ، دوستی ، ازدواج ، روابط با شرکا ، کار ، باشگاه ، محله و اماکن عبادت باشد. آنها را میتوان با قانون ، عادت یا توافق متقابل تنظیم کرد و اساس گروههای اجتماعی و جامعه به طور کلی است.
به عنوان مهم ،
مطالعه روابط بین فردی شامل چندین شاخه از علوم اجتماعی است ، از جمله رشتههایی مانند جامعه شناسی ، علوم ارتباطات ، روانشناسی ، انسان شناسی و کار اجتماعی. مطالعه علمیروابط توسعه یافته در دهه 1990 و به عنوان "علم روابط" شناخته شد که در شواهد و نتایج حکایات حکایتی یا شبه خبرگان در نتیجه گیریهای خود درمورد دادهها و تحلیل عینی تفاوت دارد. پیوندهای بین فردی نیز در جامعه شناسی ریاضی موضوعی است.
بچهها
روابط صمیمی
روابط عاشقانه در روابط عاشقانه عمومی
به طرق بی شماری توسط نویسندگان ، فیلسوفان ، مذاهب ، دانشمندان و در حال حاضر توسط مشاوران روابط تعریف شده است. دو تعریف محبوب از عشق عبارتند از نظریه مثلث استرنبرگ درباره عشق و نظریه عشق فیشر. اشتاینبرگ عشق را از نظر صمیمیت ، اشتیاق و تعهد تعریف میکند که وی ادعا میکند در روابط مختلف عاشقانه در سطوح مختلف وجود دارد. فیشر عشق را از سه سطح تعریف میکند: جذابیت ، عشق عاشقانه و دلبستگی. روابط عاشقانه میتواند بین دو نفر از هر جنسیت یا گروهی از افراد وجود داشته باشد (به چند ضلعی مراجعه کنید).
عاشقانه (عشق)
تنها مشخصه بارز یک رابطه عاشقانه ، حضور عشق است. بنابراین تعریف عشق به همان اندازه دشوار است.هازان و شیور عشق را با استفاده از تئوری دلبستگی آینزورث تعریف میکنند ، که شامل نزدیکی ، حمایت عاطفی ، خود کاوش و درد جدائی هنگام جدا شدن از دوست داشتنی است. سایر مؤلفههایی که معمولاً برای عشق ضروری هستند جذابیت جسمی، شباهت ، تلافی و خود افشایی است.
عشق افلاطونی
یک رابطه صمیمیاما نه عاشقانه به عنوان یک رابطه افلاطونی شناخته میشود.
مراحل زندگی
روابط اولیه بین نوجوانان با رفاقت ، تلافی و تجربیات جنسی مشخص میشود. با بزرگ شدن بزرگسالان ، آنها در روابط خود از جمله عشق ، دلبستگی ، امنیت و پشتیبانی از شرکاء ، شروع به ایجاد ویژگیهای دلبستگی و مراقبت میکنند. روابط قبلی نیز تمایل به کوتاه تر شدن دارد و نشانگر مشارکت بیشتر در شبکههای اجتماعی است. روابط بعدی اغلب با کوچکتر شدن شبکههای اجتماعی مشخص میشود ، زیرا زوج زمان بیشتری را نسبت به کارمندان اختصاص میدهند. روابط بعدی تمایل به نشان دادن سطح بالاتری از تعهد دارد. بیشتر روانشناسان و مشاوران روابط ، پیش بینی میکنند با گذشت زمان کاهش صمیمیت و اشتیاق ، که با تأکید بیشتر بر عشق همراه (که با همنشینی جوانان در خصوصیات دلسوز ، متعهد و شریک زندگی متفاوت است) جایگزین میشود. با این حال ، مطالعات زوج شاهد کاهش صمیمیت یا اهمیت رابطه جنسی ، صمیمیت و عشق پرشور مردم در روابط طولانی تر یا دیرتر نبوده اند. افراد سالخورده در روابط خود شادتر هستند ، اما هنگام تلاش برای ورود به روابط جدید نسبت به افراد جوان یا مسن تر ، با موانع بیشتری روبرو هستند. زنان مسن به ویژه با موانع اجتماعی ، جمعیتی و شخصی روبرو هستند. مردان 65 ساله و بالاتر تقریباً دو برابر زنان احتمال دارند.
نصف بهتر
این اصطلاح به طور قابل توجهی متفاوت در دهه 1990 محبوبیت خود را به دست آورد ، و این نشان دهنده پذیرش فزاینده روابط غیرهمخونی است. این میتواند مورد استفاده قرار گیرد برای جلوگیری از فرض در مورد جنسیت یا وضعیت روابط شریک زندگی یک شخص (به عنوان مثال متاهل ، زندگی مشترک ، مدنی). روابط در جامعه همچنان رو به رشد است و بسیاری از شرکا زندگی مشترک با یکدیگر را تقریباً به همان اندازه جدی یا به عنوان جانشینی برای ازدواج میبینند. از طرف دیگر ، افراد دگرباش جنسی هنگام ساخت و پرورش روابط صمیمیبا چالشهای خاصی روبرو هستند. فشار همگانی منفی درونی و قادر به ارائه خود مطابق با هنجارهای جنسیتی پذیرفته شده اجتماعی میتواند رضایتمندی و مزایای عاطفی و سلامتی را به همراه آورد ، که آنها در روابط خود تجربه میکنند. جوانان دگرباشان جنسی نیز فاقد پشتیبانی اجتماعی و ارتباط همسالانی هستند که جوانان ناهمگن از آن لذت میبرند. با این حال ، مطالعات تطبیقی زوجهای همجنس و دوجنسگرا تفاوت چندانی در شدت رابطه ، کیفیت ، رضایت یا درگیری ندارند.
روابط زناشویی
گرچه روابط غیر سنتی همچنان در حال رشد است ، ازدواج هنوز هم بیشتر روابط را به جز بزرگسالان در حال ظهور تشکیل میدهد. بسیاری همچنان آنرا مکانی بزرگتر برای ساختارهای خانوادگی و اجتماعی میدانند.
TOTEM مخفف "خیلی پیر است تا همیشه ازدواج کنید". بسیاری از افراد مسن به دلیل سن ، تعهدات مالی و خانوادگی خود ازدواج نمیکنند. وصیت نامهها و غالبا وامهای معکوس وجود دارد ، و ازدواج باعث پیچیده تر شدن رابطه میشود. در یک رابطه TOTEM ، هر یک از شرکا خانه خود را نگه میدارند و در صورت وامهای معکوس ، هر فرد در خانه خود ساکن میشود و به اندازه کافی برای پاسخگویی به الزامات وام مسکن معکوس است. اراده ، اعتماد و غیره به شکل اصلی خود باقی میمانند و اعضای خانواده مجبور نیستند نگران آینده خود باشند.
روابط خانوادگی
پدر و مادر
روابط والد و کودک همیشه افراد را تحت تأثیر قرار داده است. در زمانهای قدیم ، آنها اغلب با ترس ، یا شورش یا کنار گذاشتن مشخص میشدند ، که منجر به نقشهای جدی شاخهها ، به عنوان مثال در روم باستان و چین میشد. فروید در مورد مجتمع ادیپ ، فکر وسواس پسران ، مادرشان و ترس و رقابت با پدرشان ، و مجتمع کمتر شناخته شده Electra فکر کرد ، که در آن دختر جوان احساس میکند که مادرش او را گول زده است و به همین دلیل او را در اختیار داشت. با پدرش عقاید فروید برای چندین دهه در تفکر در مورد روابط والدین و فرزند تأثیر گذاشته است. ایده اولیه دیگر روابط والدین و فرزند این بود که عشق فقط به عنوان یک انگیزه بیولوژیکی برای بقا و آسایش از جانب کودک وجود داشته است. با این حال ، در سال 1958 ، هری مطالعه پیشگوییهارلو را نشان داد که واکنشهای روسوس را به سیم "مادران" و پارچه "مادران" مقایسه میکند ، عمق احساسی که توسط نوزادان احساس میشود. این مطالعه همچنین مبانی نظریه دلبستگی مری آینسورث را نشان داده و نشان میدهد که چگونه نوزادان از پارچه "مادران" خود به عنوان پایهای مطمئن برای کشف استفاده میکنند. Ainsworth سه نوع از روابط والدین و فرزند را در یک سری از مطالعات در رابطه با وضعیت عجیب تعریف کرد ، سناریویی که کودک در آن از والدین جدا شده و سپس با والدین مجدداً پیوند مییابد. نوزادان متصل با خیال راحت والدین را از دست میدهند ، هنگام بازگشت آنها با خوشحالی از آنها استقبال میکنند و در هنگام حضور والدین از اکتشاف طبیعی و عدم ترس خود را نشان میدهند. اجتناب از ناامن بودن نوزادان ، استرس کمیدر جدایی نشان میدهد و مراقب را هنگام بازگشت نادیده میگیرند. آنها کمیکشف میکنند وقتی والدین حضور دارند فرزندان ناامن و ناامن از جدایی بسیار ناراحت هستند ، اما هنوز هم پس از بازگشت والدین در پریشانی هستند. این کودکان همچنین تحقیقات کمیانجام میدهند و ترس خود را نشان میدهند ، حتی اگر والدین حضور داشته باشند. برخی روانشناسان شیوه چهارم نظم را پیشنهاد کرده اند که بسیار نامنظم است زیرا رفتار کودکان بی نظم یا بی نظم به نظر میرسد. سبکهای دلبستگی ایمن با پیامدهای اجتماعی و تحصیلی بهتر ، اخلاق بیشتر و جرم کمتر برای کودکان همراه است و نشان میدهد که موفقیتهای آینده در روابط قابل پیش بینی است. در بیشتر اواخر قرن نوزدهم تا بیستم ، روابط والدین و والدین زمان تحولات بوده است. استنلیهال مدل "Sturm und Drang" جوانان را محبوب کرد. با این حال ، تحقیقات روانشناختی تصویری بسیار ضعیف تر نشان داده است. اگرچه نوجوانان ریسک پذیری بیشتری دارند و بزرگسالان مشتاق میزان خودکشی بالاتری دارند ، اما آنها تا حد زیادی بی ثبات هستند و از والدین خود روابط بهتری نسبت به مدل ارائه میدهند. بزرگسالی در اوایل دوره ، به معنای کیفیت روابط والدین و کودک است که پس از آن کاهش مییابد - از طریق بلوغ تثبیت میشود ، و روابط در اواخر بزرگسالی نسبت به قبل از شروع بهتر است. با بالا رفتن میانگین سن ازدواج و نوجوانان بیشتر در کالج و زندگی با والدین نسبت به نوجوانان ، مفهوم دوره جدیدی به نام بزرگسالی نوظهور محبوبیت پیدا کرد. این به عنوان دوره عدم اطمینان و آزمایش بین نوجوانی و بزرگسالی دیده میشود. در این مرحله روابط بین فردی بیشتر به خود وابسته تلقی میشوند و روابط با والدین هنوز هم میتواند تأثیرگذار باشد.